جدول جو
جدول جو

معنی خان گیلان - جستجوی لغت در جدول جو

خان گیلان(نِ)
نام رمانی است تاریخی مشتمل بر مختصری از سوانح آخرین مرحلۀ فرمانروایی کارکیاخان احمد در گیلان و انقراض حکومت او بدست توانای شاه عباس کبیر، این رمان بوسیلۀ محمدعلی صفاری در سال 1311 هجری شمسی برشتۀ تحریر درآمده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ زَ)
ولایتی در گیلان، خزر. (از ناظم الاطباء). رجوع به خزر شود:
چون شد هوا سحابگون گیتی فنک دارد کنون
در طارم آتش کن فزون روباه خزران بین در او.
خاقانی.
نپسندم از خود این قدر کز دولت او ماحضر
زیر نگین و خطبه در بلغار و خزران بینمش.
خاقانی.
فرّ امنش طوطی از خزران برآورد و چنانک
جر امرش جره باز از مولتان انگیخته.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
ناحیه ای است از شقوبیه در اسپانیا که در دامنۀ کوههای آنجا قرار دارد، (الحلل السندسیه ج 1 ص 361)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ نِ گی)
شریف حسینی از امیرزادگان گیلان. او در ریاضی و حکمت و موسیقی ید طولی داشت و بفارسی شعر میسرود و خود اصوات و نغمات برای غزلهای خویش میساخت. بامر شاه طهماسب صفوی در قلعۀ قهقهه سالها محبوس بود و اسماعیل ثانی که پس از شاه طهماسب بسلطنت رسید در زندان با وی آشنا گردید و به او وعده داد که اگر ملک بدو رسد گیلان را به احمدخان بخشد. اتفاقاً پس از سلطنت بوعد خویش وفا نکرد و او را به اصطخر فرستاده در آنجا بازداشت تا اسماعیل از دنیا برفت و نوبت سلطنت بشاه سلطان محمد رسید او احمدخان را مستخلص کرده ولایت گیلان داد. چون شاه عباس فرزند سلطان محمد بر ملک ایران مستقر گردید گیلان را از احمد باز گرفت و احمد بسلطان محمد عثمانی پناهنده گشت و از او مدد خواست سلطان او را مساعدت نکرد و او به بغداد رفته بسال 1009 هجری قمری در آنجا وفات یافت. (از خلاصه الاثر). و رجوع به قاموس الاعلام شود
لغت نامه دهخدا